به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش

اینجا از زخمی می‏نویسم که مثل خوره روح مرا در انزوا می‏خورد و میتراشد.

به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش

اینجا از زخمی می‏نویسم که مثل خوره روح مرا در انزوا می‏خورد و میتراشد.

19.

تو را بخشیدم اما به اندازه همه نیازهایی که در من به وجود آوردی و همه امیدهایی که بر باد دادی به من مدیونی.

نظرات 3 + ارسال نظر
پویا دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:13 ق.ظ

برایتان باز خواهم نگاشت
شاید از پاییز یا...
اما نتوانستم به راحتی ببخشم...
هنوز میجنگم با خودم درون خودم
با گلادیاتوری که مراقب خودم بود... شاید بتوانم...

ری را دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 ق.ظ http://narenjestaan.persianblog.ir

وای
خیلی قشنگ بود نیلوفر اشکم و درآورد

شرمنده خندوندن که بلد نیستم!

مژگان امینی پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:03 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

واقعاً بخشیدی ؟ این جوری خیلی بهتر است.

اولا که ببخشید اینقدر دیر جواب میدم.
بله واقعا بخشیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد