به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش

اینجا از زخمی می‏نویسم که مثل خوره روح مرا در انزوا می‏خورد و میتراشد.

به تماشا ز بهشت رخ او قانع باش

اینجا از زخمی می‏نویسم که مثل خوره روح مرا در انزوا می‏خورد و میتراشد.

4.


همه‏ی خاطره‏هایم در گذشته جا ماندند، درست همان جایی که تو ماندی و دیگر نیامدی.

3.


فقرا جز دل چیزی برای پیشکشی ندارند.

2.

کاش می‏دانستم که در تمام این سال‏ها لحظه‏ای دلتنگم بوده‏ای یا نه؟

1.

 

تو با خیالی آسوده بخواب، من ستاره‏ها را هرشب می‏شمارم.